فرهنگ و ادب - معرفی کتاب
معرفی کتاب «وقت سکوت»+فایل صوتی
تاریخ انتشار : 96/04/15 ساعت 00:04

کتاب «وقت سکوت» نوشته لوییس مارتین سانتوس و ترجمه ونداد جلیلی توسط نشر چشمه به چاپ رسید.

به گزارش رویداد فرهنگی، وقت سکوت را «بزرگ‌ترین دست‌آورد اجتماعی رمان اسپانیا»، «رمانی تکرارنشدنی» و از شاهکارهای رمان‌نویسی قرن بیستم نامیده‌اند و گفته‌اند مسیر رمان اسپانیایی را دگرگون کرده است.

«گی‌یرمو کابررا اینفانته» گفته «سنت رئالیسم اسپانیایی را که همچون عفونتی در ادبیات پراکنده بود، ختم کرد» و اولیس جویس را با آن قیاس کرده، ریکاردو گویون این دو کتاب را از منظر عناصر افسانه‌ای، توصیف‌های سوررئالیستی و گوناگونیِ گفتارهای درونی همتراز شمرده و جولین پالی گفته وقت سکوت بازآفرینی افسانه‌ی اودیسه‌ی هومر در فضای معاصر است. وقت سکوت به‌محض انتشارش ستایش منتقدان و عموم خوانندگان را برانگیخت، بی‌درنگ جایگاهی باقی در ادبیات اسپانیا یافت و آن را به بسیاری از زبان‌ها ترجمه کرده‌اند.

 

لوییس مارتین‌سانتوسِ چهل‌ساله دو سال پس از انتشار وقت سکوت، بعد از مدت‌ها آزار دیدن از دیکتاتوری فرانکو و چهاربار به زندان افتادن، در سانحه‌ی اتومبیل جان باخت.

 

قسمتی از متن کتاب

وقتی زمان غذا خوردن رسید، مادر پُرچانه به خانه آمد و همه مهمانان نیز به پانسیون برگشتند، پس از آن‌که مهمانان سیب‌زمینی سرخ کرده‌شان را خوردند، همینطور میگوی کبابی‌شان را اگر وسع‌شان می‌رسید، خانم رئیس دستوراتی داد تا هم اعضای خانواده و خدمتکاران و هم مشتریان والامقام پانسیون رفت‌وآمدها و گفت و گوهاشان را قدری محدود کنند تا به صورتی ناشایسته مزاحم استراحت کسی نباشند که دیروقت نیمه شب عقبش آمده آمده بودند تا یک نفر بیمار را عمل جراحی بکند که در وضعی وخیم به سر می‌برد و در آن ساعت‌ها قوایش را تازه می‌کرد که ارزشش فردا روزی در پیشه‌ای درخشان و سرشار از موفقیت‌های حرفه‌ای عیان می‌شد. پیرزن اندیشیده بود که به همین منظور فقط لازم است او دوره بیش از حد طولانی زندگی‌اش را وقف تحقیقات، کارهای آزمایشگاهی و تکمیل مطالعات نظری‌اش کرده است، یکباره ختم کند. این کارهای آکنده از قدرنشناسی را به افرادی وابگذارد که استعداد عجیبی در دست‌یابی به موفقیت های زندگی دارند و به مشتریان مشعشعی روی خوش نشان بدهد که فقط منتظر اشاره اویند تا طلا و جواهر به پایش بریزند. طبقات منفعل این جامعه کوچک این حرف‌ها را می‌شنیدند، می‌لندیدند تا گوینده دریابد منظورش را می‌فهمند و سر تکان می‌دادند یا شانه بالا می‌انداختند تا به انفعالی یکپارچه نشان بدهند پذیرفته‌اند که این یگانه راهی است که مرد جوان باید درپیش بگیرد، آخر آن‌ها همه او را مثل پسر خانواده می‌شمردند و انبوه نشانه‌های درست‌کاری، وقار و خصال نیکش را از همان روز دوری دیده بودند که نخستین بار با لباس‌های دهاتی‌وار و صندوق چوبی کتاب‌ها و لباس‌هایش از در پانسیون تو آمد و خوشبختانه به نصیحت خانم رئیس خوش نیت آهسته آهسته سرو لباسش را با آینده شغلی برجسته‌اش هماهنگ‌تر کرد.

 

 



نظرات کاربران

ارسال