فرهنگ و ادب - معرفی کتاب
معرفی کتاب «بر خاکستر ققنوس»+فایل صوتی
تاریخ انتشار : 96/05/10 ساعت 22:44

 کتاب «بر خاکستر ققنوس، نگاهی به حیوان دوستی در آثار صادق چوبک» نوشته محمدرضا رهبریان توسط انتشارات مروارید چاپ شد.

به گزارش رویداد فرهنگی،توصیف زندگی و رنج حیوانات، یکی از جوانب کار صادق چوبک است. این نویسنده نامدار، با همه دلبستگی و احساس ترحمی که نسبت به حیوانات داشت، آن‌ها را همان‌طور به تصویر می‌کشاند که شخصیت‌های انسانی‌ داستان‌هایش را.

او با خونسردی تمام، بی آن‌که احساساتی بشود، شوربختی حیوانات بیچاره و سیه‌روزی انسان‌های درمانده را توصیف می‌کند. چوبک همچنان‌که در بیان کردن وضعیت مردم نگون‌بخت و ستم‌دیده جامعه دوران خود واقعا استاد است، در ترسیم کردن حیواناتی که در گرسنگی، آوارگی و رنج و نکبت به سر می‌برند و در محیطی سراپا خشونت، آزار و اذیت می‌بینند، حقیقتا یگانه است. حضور حیوانات در داستان‌های چوبک به دو گونه است:

الف: یک دسته داستان‌هایی است که محوریت با حیوان است و طرح قصه، پیرامون یک حیوان جریان دارد. داستان‌هایی مثل «عدل»، «انتری که لوطیش مرده بود»، «قفس» و «پاچه‌خیزک».

 

ب: تیره دوم داستان‌هایی است که حیوان در کنار یک انسان ترسیم می‌شود. غالبا در این داستان‌ها یک عُلقه و وابستگی غریبانه‌ای بین انسان‌ها و حیوان احساس می‌شود. آدم‌هایی که اغلب رانده‌شده از جامعه هستند، دلخوشی خود را در پناه حیوانی به مراتب بدتر و مفلوک‌تر از خود می‌یابند. در داستان‌های«یک شب بی‌خوابی»، «مردی در قفس»، «کفترباز» و جز آن شاهد چنین تجانس‌هایی هستیم.

 

قسمتی از متن کتاب

سپهری و چوبک از نگاه به کارگیری حیوانات در آثارشان همانند، اما با این تفاوت فاحش که سپهری با زبانی نرم و لطیف، حیوانات طبیعت را نوازش می‌کند. به‌مثل می‌گوید:

خواهم آمد، پیش اسبان، گاوان، علف سبز نوازش خواهم ریخت.

مادیانی تشنه، سطل شبنم را خواهم آورد.

خر فرتوتی در راه، من مگس‌هایش را خواهم زد.

سپهری با تمام وجود و خلوصی که دارد، طبیعت و موجودات دورنش را می‌پرستد و می‌ستاید. وی بر این باور است که حتی نباید پدیده‌های طبیعت را دستکاری کرد. چه ممکن است به آزادی و زندگی حیوانات خدشه‌ای وارد شود:

آب را گل نکنیم

در فرودست انگار کفتری می‌خورد آب

یا که در بیشه دور، سیره‌ای پر می‌شوید

اما چوبک بر خلاف سپهری با زبانی زننده و بی‌پروا به پر و پای حیوانات مفلوک و بیچاره می‌پیچد و هرآنچه از بلا و بدبختی، سرکوفتگی و جنون جنسی بر سر حیوان آوار می‌شود، توصیف می‌کند، آن هم با زبانی موشکافانه که کم‌تر کسی از پس آن برمی‌آید. برای نمونه، تصاویری که چوبک در داستان «عدل» از یک اسب زمین‌گیر، در «داستان قفس» از مرغ و خروس‌های محبوس در قفس یا در داستان «انتری که لوطیش مرده بود» که شرح ذلت بار و شوم یک میمون درمانده است، به دست می‌دهد، تفاوت نگاه کار او را با سپهری بهتر می‌توان دریافت. اگر سهراب، تابلوهای زیبا و  پاکیزه طبیعت را نقاشی می‌کند و بر این باور است که «زیبا ببینیم که همه‌چیز زیبا می‌شود»، در عوض چوبک، صحنه‌های چرک و مستهجن زندگی را خونسردانه به نمایش گذارد تا زشتی‌ها و پلشتی‌های انکار ناپذیر جامعه پنهان نماند. به هرحال مملکت همه جور نویسنده و شاعری را لازم دارد:

«راس گفتب بالاخره مملکت همه جور آدم لازم داره؛ هم نویسنده متعینین و متعینات می‌خواد، هم نویسنده گدا. منم اگه خواسم نویسنده بشم، میشم نویسنده گداها. این همه نویسنده دداریم که دایم دسشون تو پروپاچه متعیناته. ...اونا نه از گوهر و جهان‌سلطون خبر دارن و نه میدونن یه همچو موجوداتی هم هسن و نه زبون اونارو میدونن.»

شاید یکی از دلایل حضور حیوانات در شعر سپهری و داستان‌های چوبک و نیز انس و گرایش آنان به «تنهایی»از آن سو باشد که اینان دلبستگی خاصی به فرهنگ و اندیشه‌های بودایی و هندی داشتند و این رنگ و مایه در سروده‌ها و نوشته‌های هردو خودنمایی می‌کند.

 

 



نظرات کاربران

ارسال