فرهنگ و ادب - معرفی کتاب
معرفی کتاب « 64 روز پر ماجرا»+فایل صوتی
تاریخ انتشار : 96/05/22 ساعت 16:16

کتاب «64 روز پر ماجرا» اثری از ایمان آرزه است که در سال  1389 توسط انتشارات نهضت پویا با همکاری نشر سترگ به چاپ رسید.

به گزارش رویداد فرهنگی، ایمان آرزه در این کتاب گذری بر خاطرات تلخ و شیرین دوران آموزشی سربازی خود دارد، دورانی که بسیاری از افراد معتقدند سخت‌ترین لحظات و روزهای خدمت مقدس سربازی محسوب می‌شود.

علاقه بسیار نویسنده به ورزش خصوصا کشتی و استعداد وی در زمینه قلم فرسایی سبب شده تا در سال 82 به جرگه روزنامه‌نگاران کشور بپیوندد، همچنین در سال 85 مدرک داوری کشتی را اخذ می‌کند تا بتواند حضوری پرقدرت در عرصه ورزش داشته باشد؛ البته او دوران مقدس سربازی را بهانه و فرصتی می‌داند که در عین تبلور استعداد نویسندگی‌اش قدم در راهی پرپیچ و خم و شیرین گذارد، درواقع نویسنده این کتاب ضمن بیان موارد مختصر و کوتاهی درباره زندگی قبل از شروع سربازی، خاطرات دوران آموزشی خود را از تاریخ 18 مرداد 1388 آغاز می‌کند و لحظه به لحظه اضطراب، دلهره‌ها، شیرینی و خوشحالی‌ها را به تصویر می‌کشد.

نویسنده در بخشی از کتاب لحظاتی را روایت می‌کند که از نادرترین اتفاقات دوران سربازی و تقسیم نیروها است، اتفاقی که باعث می‌شود نویسنده تا حدی از رسیدن به هدف خود دور شود اما با اندکی صبر و تلاش دوباره به مسیر هدفش باز می‌گردد. او روزهایی را تصویر می‌کند که بسیاری از سربازان با آن خاطره دارند، روزهایی که همه به عشق تعطیلی و مرخصی‌های میاندوره به شب می‌رسانند تا روز موعود فرا رسد اما تصمیم‌های فرمانده پادگان روزها این عشق را در دل آنها زنده نگاه می‌دارد.

خواندن این کتاب، روزهای سخت و شیرین سربازی را برای آنان که این خدمت مقدس را تجربه نکرده‌اند، روایت می‌کند و برای آنان که تجربه خدمت دارند یاد و خاطرات شیرین لحظه‌های سربازی را زنده می‌سازد.

 

در مقدمه این کتابی می‌خوانیم :

می‌گویند تا نروی مرد نمی شوی، «کارخانه انسان سازی و صدالبته مردسازی است».

فولاد چگونه فلزی است؟ آنچنان فلز سختی است که در حساس‌ترین و کلیدی‌ترین کارها امتحانش را پس داده است سربازی هم کمتر از فولادسازی نیست و تحمل سختی و مشقت فراوان در طول دو سال آنچنان انسان را تربیت می‌کند که یک عمر بیمه می‌شوی. بیمه می‌شوی از منظم بودن، با ادب بودن، وفاداربودن و افتاده بودن. بیمه می‌شوی از حرف شنو بودن، صبور بودن، تمیز بودن و...

ابتدایش بسی سخت و جانکاه و انتهایش نیز همان! ابتدا غریبه و تنهایی و در انتها یک گردان کنارت.

دوستانت، یارانت، آنان که حداقل چند دهه و شاید تا آخر عمر از آنان خواهی گفت در هر پست و مقامی هم که باشی...

 

قسمتی از متن کتاب

هیچگاه تا این اندازه دلتنگ پدر و مادرم نشده بودم، وقتی به میدان امام ساری رسیدم و از اتوبوس پیاده شدم انگار سال‌ها بود که به شهر زادگاهم سفر نکرده بودم و همه چیز برایم تازگی داشت. بدون اطلاع قبلی و کاملا غیر منتظره وارد منزل شدم و با استقبال غیر منتظره و اشک‌آلود از سرشوق مادرم گوشه‌ای آرام گرفتم.

تلاش می‌کردم تا حتی یک ثانیه هم از این 48 ساعت مرخصی به هدر نرود. در این دور روز تا توانستم لباس شخصی پوشیدم حمام رفتم پرخوری کردم و خلاصه هرکاری که برایم عقده شده بود انجام دادم.

48 ساعت مثل برق و باد عبور کرد و تمام شد و با روحیه‌ای مضاعف راهی پادگان شدم. روزهای نخست برپای ساعت چهار و نیم صبح واقعا سخت و عذاب‌آور بود. تازه این عذاب هنگامی دوچندان شد که ماه رمضان فرا رسید و باید ساعت سه و نیم صبح برای خوردن سحری و انجام فرایض آن بیدار می‌شدیم.

ای کاش مدل بیدار شدنمان طوری دیگر بود...

بگذریم... تاحالا در زندگی‌ام ساعت سه نصف شب با سوت و فریاد و استرس خاص دوران نظامی بیدار نشده بودم که به لطف خدمت سربازی این مهم رخ داد و هر روز با صداهای ناهنجار کمک مربی از خوابت ناز برمی‌خواستیم.



نظرات کاربران

ارسال