مجله بخارا - دیدار و گفتگو
ایران لیلی و من مجنونم+فایل صوتی
تاریخ انتشار : 95/11/30 ساعت 13:12

صبح روز پنجشنبه،  بیست و هشتم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و نود و پنج، هشتاد و یکمین نشست کتابفروشی آینده با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، کانون زبان فارسی و مجلۀ بخارا به دیدار و گفتگو با «ویلم فلور» اختصاص داشت.

به گزارش رویداد فرهنگی، ویلم فلور تاریخ نگار و ایرانشناس هلندی در هشتمین دورۀ جشنوارۀ بین المللی فارابی به سبب جمیع آثارش در حوزۀ ایرانشناسی موفق به دریافت جایزه این جشنواره شد.

در ابتدای این جلسه علی دهباشی ضمن خوشامدگویی به میهمانان حاضر در این نشست، در مورد حوزۀ تخصصی پژوهشی دکتر فلور و ترجمه های آثار او توسط دکتر سرّی، بیان داشت:

از آنجا که این برنامه را در طی دو سه روز تدارک دیدیدم، طبیعی است که جای مترجم اصلی آثار استاد فلور، دکتر ابوالقاسم سرّی امروز خالی است که امیدواریم در سفری دیگر با حضور هر دو استاد جلسه ای برگزار کنیم و از تجربۀ عالمانۀ دکتر سرّی بهره مند شویم. از استاد دکتر احمد کاظمی موسوی هم سپاسگزاریم که زمینۀ نشست امروز را فراهم کردند.

«ایران لیلی و من مجنونم» این گفتار بسیار آشناست. هر کسی نام استاد فلور را شنیده باشد این جمله را بارها در ذهن خود مرور خواهد کرد. ایشان را تمام اهل تحقیق در حوزۀ اقتصاد و سیاست و فرهنگ و بویژه در دوران معاصر ایران و مطالعات اجتماعی سیاسی و اقتصادی و دورۀ قاجار و پهلوی می شناسند. هیچ محقق و پژوهشگری نیست که بخواهد در مورد مسائل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و حتی جنبش های کارگری در طی یکصد سال اخیر و مسائل اقتصادی از گذشته های دورتر تحقیق کند و از خواندن آثار ایشان بی نیاز باشد. حاصل عشق دکتر فلور به ایران و فرهنگ و تاریخ این کشور، عناوین مختلف و گسترده ای است که برای تاریخ و فرهنگ ما ثبت کرده اند. ما به عنوان ایرانیان امروز اینجا هستیم و سپاس و تشکر خودمان را تقدیم استاد می کنیم که به جای ما و پژوهشگران ما کارهای چنین عالمانه ای دربارۀ بخش های مهمی از تاریخ فرهنگ و اقتصاد ایران انجام داده اند. همچنان که چند روز پیش ایشان بخاطر یک عمر فعالیت در مورد فرهنگ اقتصادی ایران از طرف رئیس جمهور در نشست بزرگ فارابی مورد تجلیل قرار گرفتند.

دکتر ویلم فلور در سال ۱۹۴۲ در هلند متولد شدند. ایشان کارشناس انرژی و پژوهشگر تاریخ هستند. تحصیلات دانشگاهی اشان را در دانشگاه اوترخت و دانشگاه لیدن در رشته های اقتصاد توسعه یافته و جامعه شناسی غیر عربی و اسلام شناسی انجام دادند و زبان های فارسی و عربی را آموختند. در طی سال های ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۷ در دانشگاه اوترخت و در سال ۱۹۷۱ درجۀ دکتری خود را در دانشگاه لیدن اخذ کردند. طی سال های ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۳ جناب دکتر به عناوین مختلف با وزارت خانه توسعه و پیشرفت دانمارک همکاری می کردند. طی سال های ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۲ به عنوان متخصص انرژی در بانک جهانی مشغول به کار بودند. از سال های ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۲ کارشناس انرژی بانک جهانی مشغول به کار بودند و در همین دوران پژوهش های بسیاری از ایشان در زمینه های گوناگون مربوط به تاریخ ایران و خلیج فارس منتشر شد.

علی دهباشی: از زندگی خود برایمان بگویید؟ اینکه در چه خانواده ای رشد کردید و اولین بار نام ایران را چگونه شنیدید و بعد علاقه مند و گرفتار ایران شدید؟

ویلم فلور: من چندین سال پیش به دنیا آمدم. که البته زمان آن را خوب به یاد ندارم!(می خندد) هفتاد و پنج سال پیش. به هر حال خانوادۀ من ثروتمند نبودند اما ما سالم و خوشحال بودیم و این از نظر من مهم تر از ثروت است. خوشبختانه ناچار بودیم که در مدرسه شش زبان یاد بگیریم از جمله: هلندی آلمانی و فرانسوی و یونانی قدیم و …. و در این دبیرستان ها فرصتی بود که شما بتوانید زبان عبری یا اسپانیایی و … را نیز در کنار سایر زبان ها انتخاب کنید. من اسپانیایی را انتخاب کردم.

بعد از گذراندن دوران وظیفۀ نظامی به دانشگاه رفتم و علوم اجتماعی و اقتصاد خواندم. چیز زیادی در مورد خاورمیانه نمی دانستم. فکر کردم که عربی بخوانم. با کمک یکی از هم کلاسی هایم فارسی را یاد گرفتم. آنچه که من از ایران می دانستم، ایران دوران هخامنشی بود که در کتب تاریخ یونان بدان اشاره شده بود. اما از ایران معاصر اطلاعاتی نداشتم. برایم جالب بود ولی هدف من کار کردن در زمینۀ ایرانشناسی نبود. خوشبختانه همسر دکتر مهدخت معین (دکتر سرّاف) من را مجبور به خواندن تاریخ بیهقی کرد که به نظر من این یکی از بهترین نمونه های آثار تاریخی دنیا است. اینجا بود که دیگر عاشق شدم و ایران مرا رها نکرد. بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه وارد بازار کار شدم.  بیشتر دربارۀ کشورهای جهان سوم کار و مطالعه کردم. متخصص بخش انرژی شدم. اما خب در شب ها و آخر هفته های کتاب هایی در مورد ایران مطالعه می کردم. سال ها از مرند به زابل و دیگر نقاط ایران سفر داشتم. با وجود اینکه ازدواج کردم -همسری دارم و چهل و دو سال است که ازدواج کردیم و این همانند یک جایزۀ لاتاری برای من است- اما سعی داشتم هر سه سال به ایران بیایم. در دورۀ انقلاب اینجا بودم. این اواخر اقامتم در ایران تماسی با من گرفته شد و گفتند که رئیس مؤسسۀ استاندارد می خواهد با شما ملاقات کند. تعجب کردم. بعد از ملاقات متوجه شدم که گویی در سال ۵۷ که ایشان دختر خانمی هجده ساله بود به طور اتفاقی با هم در تاکسی در مورد انقلاب صحبت کرده ایم و مثل اینکه صحبت های من به حدی مهم بوده اند که بعد ۳۸ سال هنوز در ذهنش بود.

 

علی دهباشی:در ایران دو شخص دوست و میزبان شما بودند. شاید اگر زنده یاد ایرج افشار حضور داشت حتما یکی از آرزوهایش برگزاری این جلسه بود. همانطور که می دانید این محل، مکان زندگی  پدر ایرج افشار بوده است. لطفا از دوران آشنایی و دوستی با ایشان و دکتر ستوده برایمان بگویید؟

ویلم فلور: نخستین بار که با ایرج افشار ملاقات کردم در سال ۴۷ بود. و بعدها با هم در تماس بودیم. دوست خوبی برای من بود. یکسال قبل از اینکه از میان ما برود، برای صرف شام به خانه ام آمد. در کنار دوستی امان از از دانش او نیز استفاده کردم. ایرج دوست بسیار خوبی بود. مطالعات بسیاری داشت و همیشه حاضر بود به دیگران نیز در زمینه های پژوهشی کمک کند و دانش خود را تنها برای خود نگاه نمی داشت. او برخلاف دانشجویان امروز که در پژوهش های خود وابسته به اینترنت هستند همیشه زحمت زیادی می کشید و عاشق کارش بود. افشار و منوچهر ستوده همیشه با هم بودند و با هم بیابانگردی هم رفتیم. با احمد اقتداری و منوچهر ستوده در منزل ایرج ملاقات کردم. این ها پهلوان تاریخ ایران هستند و بودند. همیشه حاضر به کمک به ما و مهمان نواز و مهربان بودند. مصاحبت با آن ها یک خوشی دلفریب بود.

پایان این نشست به مراسم امضای کتاب با حضور دکتر ویلم فلور و دوستداران ایشان اختصاص یافت.

 



نظرات کاربران

ارسال